.

.

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

بسم الله الرحمن الرحیم 
مسلمانان آرمانخواه غرب زده 
متنی بود برای تعدادی از برادرانم که به نظرم آمد اینجا هم منتشر کنم  
همیشه سوال من این بوده که من در فعالیت های فرهنگی و اجتماعیم به خودم دعوت می کنم یا به خدا و اصلا تفاوت این خود وخدا از کجا فهم می شود ؟
تفاوت کار برای خود و کار برای خدا نسبت با باور های من دارد یا نسبت با معیار های خدا ؟
غرب چیز عجیب و غریبی نیست حتی شرق قدیم هم در حوزه تفکر غرب رایج بود و حتما لازم نیست انسان لیبرال یا سوسیال یا ناسیونال یا کمونیست و مارکسیست و لنینیست باشد که به آن غرب زده گویند ... انسان می تواند مسلمان باشد و نماز شب خوان و در زمین غرب بازی کند غربی که بازه تفکری آن به خلقت حضرت آدم علیه آلاف التحیه و الثناء باز می گردد . 
غرب ساده تر از آنست که ما فکر می کنیم . غرب یعنی هر آنچه که لا اله الا الله نباشد هر آن چه که ملاک را از خودش بگیرد و ملاک و معیارش دیدگاه من به جای دین و سلیقه من به جای معیار باشد و به همین دلیل گفته اند گاهی شرک از حرکت مورچه سیاه بر روی تخته سنگ سیاه در دل شب تاریک مخفی تر است و غرب زدگی نیز ایضا همین گونه است . 
اصلا غرب و هر آن چه هست از غرب زدگی در ما ، دقیقا آن چیزی است که من ملاک و معیارش را از عرفیات و روابط رایج با علاقه به انقلاب برداشت کردم به جای معیار های انقلاب . 
در عرف به من گفته اند که باید جواب غضب را با غضب داد ... باید جواب پرده دری را با پرده دری و ... و حتی جالب تر جواب بی تقوایی را با بی تقوایی هر چند که قرآن کریم فرموده باشد که اصبروا و صابروا و رابطوا و التقوا الله لعلکم تفلحون ... و اصلا تفاوت من الهی با من غرب زده در همین نگاه به فلاح است یا نگاه به دلخواه .
نگاه به فلاحی که با تقوا تازه به مرحله لعل رسیده است نه حتم . انسان انقلابی غرب زده باور دارد که عشق به انقلابش ختم کلام است جدای از عمل و رفتارش و انسان انقلابی موحد نگران است از اعمالش و رفتارش و امیدش به هدایتش به خاطر عشقش به انقلاب. 
انسان انقلابی غرب زده اعتراض و انتقاد را تنها حق خودش می داند و مخالفت با دیدگاه هایش را که خیلی وقت ها استنادی هم به دین ندارد و نظر شخصی اوست توجیه می شمارد ... منکر ها را برای خود اصلاح می شمارد و برای دیگران منکر، تندی ها را برای خود انقلابی گری و برای دیگران تندی می داند .  نا گهان مدعی می شود که: انما نحن مصلحون . 
تفاوت انسان انقلابی غرب زده و انقلابی موحد در یومنون ببعض و یکفرون ببعض نبودن است . 
تمام تفاوت اسلام و غرب در محور بودن خدا و خود است . 
نمی دانم برخورد ها بحث های رو و پشت صحنه و دیگر اتفاقات معیار های الهی دارد یا اهمیت های شخصی ولی می دانم زتدگی بی معیار در آینده ای نه چندان دور یا به غرب زدگی ختم می شود و یا با روزمرگی به قول سید مرتضی آوینی رحمه الله علیه به فرو رفتن در منجلاب عادات سخیف انسانی . 
ان شاء الله که همه ما ابتدا مضنون به نفس خود باشیم و بعد به نفس دیگران که پیامبر خدا حضرت یوسف علیه السلام فرمودند و ما ابرئ نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی و ائمه معصومین علیهم السلام هم بار ها به زبان مختلف فرموده اند که طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس. 
و العاقبه للمتقین 
از خدای متعال ابتدا هدایت خودم رو طلب می کنم ...

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۲۱
عباس رفیعها

بسم الله الرحمن الرحیم

انقلاب اسلامی همه ی داریی من

گاهی وقت ها برای برخی عجیب است که چرا اینقدر جمهوری اسلامی برای من مهم است و اصلا همین مسئله است که جواب را غلط می کند . انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی برای من مهم نیست همه آن چیزی است که من دارم ، اجزاء جمهوری اسلامی برای من مهم می شود ، مردمش ، مجلس ، دولتش ، قوه قضائیه اش ، بسیجش ، سپاهش و ... و باز رهبرش برای من اهمیت ندارد رهبرش خود انقلاب است اصلا انقلاب بدون رهبرش معنی پیدا نمی کند ، همانطور که امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند : الناس علی دین ملوکهم و اگر انقلاب اسلامی است و اگر انقلاب حرکتی مردمی است که منتهی به جمهوری اسلامی می شود پس باید به دین رهبرش باشد ، الغرض انقلاب اسلامی ، جمهوری اسلامی و رهبرش برای کسی نباید مهم باشد که باید همه دارایی آن باشد که کمتر از این خطایی است عجیب در محاسبات و اگر خدایی ناکرده این خطای محاسباتی را داشته باشیم بعید نیست که مثلا جزء آنهایی شویم که به دلیل دستگاه محاسباتی غلط بر خلاف گفته قرآن کریم شهدا را مرده به حساب می آورند .

اما چرا انقلاب اسلامی باید همه دارایی من باشد ؟ اصلا چه تفاوتی دارد که من جمهوری اسلامی همه دارایی ام باشد یا برایم مهم باشد ؟ اصلا مگر انقلاب اسلامی چیست که در باره اش اینگونه می نویسم ؟ شاید بگویید باور های متعصبانه است اما کمی صبر کنیم و این مطلب را تا انتها بخوانیم .

من دچار انقلاب اسلامی شده ام ، اما انقلاب اسلامی یعنی چه ؟ مگر می شود دچار انقلاب شد ؟ انقلاب نه در عرف ادبیات عرب معاصر کودتاست نه به تعارف علوم سیاسی فارسی تحول اجتماعی ، این ها همه یا لوازم انقلابند یا قیود انقلابند و یا آثار انقلاب ، اینها ترجمه جعلی انقلاب است برای محدود کردن انقلاب . انقلاب زیر رو شدن است آن هم نه زیر و رو شدنی که دست من بوده ، زیر رو شدن از باب انفعال ، من را زیر رو کرده اند نه به دلیل لیاقت و بزرگی خودم که من اصلا در آن زمان نبوده ام ، زیر و رو شدنی که قبل از آمدنم به من بخشیده اند و من را زیر رو رو کرده اند قبل از آن که اصلا زیر و رو شدنی باشم . انقلاب مبدا زیر رو شدن من است حتی قبل از آن که من به مبدا رسیده باشم انقلاب اسلامی نه فقط زیر رو کردن ساختار های طاغوتی حکومت و ساخت روبنایی جدید است که زیر رو کردن از قلب تا بصر است همانطوری که گفته اند در تحویل سال بخوانید یا مقلب القلوب و الابصار ، حالا شاید بهتر بفهمی که چه اتفاقی برایمان افتاده مرا از قلب تا بصر زیر رو کرده اند از باور هایی که به کس دیگری نداده اند تا چشمی که هر کسی نمی بیند ، قلبی آکنده شده از ایمانی از جنس «مُؤْمِنٌ بِسِرِّکمْ وَعَلانِیتِکمْ، وَشاهِدِکمْ وَغائِبِکمْ، وَأَوَّلِکمْ وَآخِرِکمْ، وَمُفَوِّضٌ فِی ذلِک کلِّهِ إِلَیکمْ، وَمُسَلِّمٌ فِیهِ مَعَکم» و بصری با رویتی «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً » گونه که هیچ کجا مشابهش برایم وجود نداشت .

انقلاب آمد برای دادن تدبیر امورم به ربوبیت الهی نه جزئی از أمور که هر آن چه در لیل و نهار شاملم می شد ، شاید باور نکنید و بخواهید شبهه ای مطرح کنید یا شکی در این حرف داشته باشید و شاید باورتان نشود شب ها و روزهایتان فرق کرده شاید نقص ها را ببینید و برایتان مساله پیش بیاید که این چه تدبیر است در دست رب العالمین ؟ خوب مشکل از آن جاست که خوب نگاه نکردیم نه از امام روح الله رحمه الله علیه انقلاب نه حاج عبدالله والی اش و نه امام خامنه ای حفظه الله انقلاب و نه حاج قاسمش که روز و شبش را در کنار ما زیستند و من نقشی در داشتنشان نداشتم .

انقلاب حساب کردن من بود در عین بی نقشی ام در تغییر حالی که از آن خبر هم نداشتم ، تغییر حالم نسبت به قرآن و عترت می توان اهل اسلام بود و عترت جعلی ساخت ، می توان اهل بیت علیهم السلام را ناقص پذیرفت و توقف کرد  می توان نسبت به قرآن «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ» بود ، می توان قرآن را داعش وارانه خواند یا دلبخواهانه ، و یا مثل حالا در جای جای کشور متدبرانه و برای فهم امر الهی و اطاعت از از ولی امر .

انقلاب بی اختیار من حالم را به احسن حال تبدیل کرده بود و اصلا من را بدون داشتن ارزشمندی اینچنینی به احسن الحال آورده بود .
کمی سرت را بچرخان و بهتر ببین ، بهتر هم گوش کن ، بهتر هم بفهم ، مشابه آن چه را حالا داری نه در برداشت که در عمل به برداشت های به ظاهر غیر ممکن ، در عمل به آرزوهای علما و بزرگان سالها و قرن ها قبل ، درحال زندگی هستی ، هر آن چه را که آن ها خواسته بودند و متضرعانه تمانایش را داشته اند ، بی آن که حتی خواهشش را کنم ، نه بی آن که حتی استعداد خواستنش را داشته باشم ، نه حالا که هفت سال قبل از تولد به من بخشیده بودند .

اینگونه بود که گفتم انقلاب نه موضوعی مهم برای من که همه من است و من حقیر وقتی در او قرار گرفتم بی اختیار جزئی مهم از او می شوم . پس حواسمان باشد که ما برای خودمان نیستیم ، ما جزئی هستیم از انقلاب پس تک تکمان مهمیم چون حالا دیگر جزء انقلابیم و اجازه نداریم آنگونه ای که می خواهیم زندگی کنیم ، ما باید آن گونه ای زندگی کنیم که انقلاب می خواهد ، انقلاب اسلامی که همه ی ماست .
دهه فجر مبارک

۲ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۹ ، ۰۲:۵۸
عباس رفیعها